بعنوان کسی که مدت هاست روی این موضوعات کار میکنم معتقدم اشخاصی که کاری رو نیمه تموم رها میکنن چند دسته هستن که یکی یکی بررسیشون میکنیم.
۱.علت کار نیمه تمام اشخاص سردرگم:
این اشخاص نمیدونن دنبال چی هستن و از زندگی چی میخوان بخاطر همین مدام شاخه به شاخه میپرن و اول هر کاری تصور میکنن این همون کار مورد نظرشونه اما بعد مدتی میبینن که با مدلشون جور نیست و داره براشون اذیت کننده میشه و همین باعث میشه که رها کنن و کاری رو به سرانجام نرسونن و اما راهکار برای این دسته عزیزان چیه؟ علت کار نیمه تمام برای این دسته افراد چی میتونه باشه؟
خودشناسی و کشف رسالت فردی، این اشخاص با زدن تستها و آزمونهای مرتبط با مبحث شخصیت شناسی و رفتارشناسی مثل MBTI و DISC و آزمونهایی مثل کهن الگو، قهرمان درون، اعتماد بنفس، خجولی، توانمندی و تست های روانشناسی حرفه ای تر و کمک گرفتن از مشاور ه بایستی به درونشون رجوع کرده کنکاش کنن نقاط قوت و ضعفشون رو پیدا کنن ناکامی ها و کاستی هاشون، دارایی ها و دستاوردهاشون و همینطور علاقمندی هاشون رو پیدا کنن تا بتونن به دنبال اون رسالت فردی و اجتماعی خودشون رو دریابن و در راستای رسالتشون قدم بردارن و من همیشه تو کلاسام میگم… خود را چو دریابی دُر یابی
۲.علت کار نیمه تمام اشخاص اهمالکار و بی اراده:
این دسته از افراد تا زمانی که هرچیز براشون راحته سراغش میرن و به محض سخت شدن شرایط دست از کار میکشن و متاسفانه بدلیل عادت شدن رفتار و شکل گرفتن مسیر عصبی این عادت مخرب بی ارادگی اونها تقویت شده و کار رو رها میکنن و اما راه حل برای این افراد و علت کار نیمه تمام این افراد چیه؟ خوندن کتابهای مرتبط با اهمالکاری و انجام تمارین کوچیک و کم کم انجام تمارین بزرگتر و تکرار و استمرار این تمارین و ساخت مسیرهای عصبی تازه.
۳.اشخاص ناآگاه:
این اشخاص بدلیل عدم توانایی مدیریت و سازماندهی کارها و نداشتن اطلاعات در حوزه برنامه ریزی با کوچکترین مسئله یا به هم ریختگی حتی ذهنی کار رو به حال خودشون رها میکنن و راهکارشم مشخصه بایستی در کلاسهای مهارتهای مدیریت و سازماندهی و برنامه ریزی شرکت کنن.
۴.اشخاص کاملگرا/کمالگرا(بین علما اختلافه):
این اشخاص چون میخوان همه چیز صد در صد عالی باشه، اکثرا بخاطر اینکه هیچ چیز نمیتونه صد در صد عالی باشه اصلا اقدام نمیکنن و در صورت اقدام کردن هم با یک نقص کوچیک یا ضعف در کار اون کار رو برای همیشه رها میکنن و راهکار برای این افراد تمارینی مرتبط با عملگرایی و سبک اجایل هست یعنی به محض رسیدن به یک ایده هرچه سریع تر با کمترین امکانات شروع کنن و کم کم اون کار رو بسط بدن گسترش بدن و اصطلاحا بپزونن!
این بهترین بودن رو توی مغز آدما نکنیم همیشه دست بالای دست بسیار است و بهتره مفهوم بهترین بودن رو برای خودمون و دیگران به درستی جا بندازیم که خیانت و ظلمی اتفاق نیوفته! این اشخاص بایستی خودشون رو با گذشته ی خودشون قیاس کنن که حال بهتری داشته باشن و دست از سر کچل کمالگرایی یا کاملگرایی بردارن.(تعاریف و تفهیم این دو کلمه در این مقال نگنجد وگرنه بحث بسیار است)
۵.اشخاص چندپتانسیلی:
چندپتانسیلی ها به دلیل جذاب بودن چالش ها براشون و علاقمند بودن به یادگیری مداوم سراغ موضوعات و کارهای متفاوت رفته و تا میزان رسیدن به حس رضایت پیش میرن و از چالش ها گذر کرده و به مرحله ی آسانی کار و یکنواختی میرسن و دقیقا زمانی دست از اون کار میکشن که سختی و چالش تمام شده و افتاده توی یک سیکل ثابت، از نظر عام مردم این اشخاص کار رو نیمه رها کردن به امون خدا اما در واقع اون ها به نقطه ی پایان شخصی رسیدن این یعنی چی؟ یعنی اونچه که مدنظرشون بود از اون موضوع یا کار دریافت کردن و حالا نوبت موضوع و کار مدنظر بعدی هست.
این اشخاص بدلیل حضور در جوامع مختلف و انجام کارهای متعدد دانش گسترده ای پیدا میکنن و میتونن با افراد مختلف درموضوعات متنوع بخوبی ارتباط برقرار کرده و اونارو درک کنن ضمن اینکه قابلیت ابداع مشاغل و رشته های جدید رو دقیقا بخاطر همین خصلتشون دارا هستن و کسب و کارهای این اشخاص عمدتا منحصر به فرد بوده و وجوه تمایز بسیاری داشته و اگر کارآفرین بشن رهبران قدرتمندی خواهند بود.
بسیار هم عالی
متشکرم از شما