بی نظمی و خلاقیت به هم مربوطند؟

بی نظمی و خلاقیت

اشتراک گذاشتن این پست در:

قبل از خوندن این مطلب ذهنتون رو باز کنین و به این توجه کنین که هیچی مطلق و صد در صد نیست و نمیشه یه موضوعی رو به همه تعمیم و نسبت داد، این مطلب که ترجمه شده است نمیخواد کسی رو متهم کنه یا به کسی برچسب بزنه، نمیخواد یه دستور عمل ثابت و نسخه ی واحد به همه بده، به نظر شخص من نظم جاییه که ذهن و روح و روان شما آرومه این میتونه توی یک محیط شلوغ و به هم ریخته ایجاد بشه و یا توی یک محیط مرتب و خلوت! پس نمی توان گفت منظم ها خلاقند یا بی نظم ها اما می توان بین بی نظمی و خلاقیت ارتباط برقرار کرد و حالا…

اگه شما هم مثل اکثر افراد باشین، حتماً فکر می کنین که انسان های منظم، بدرد بخور تر، کارآمدتر و موفق تر هستن. اگه اینطوری فکر می کنین، تقصیر شما نیست، جامعه ما رو به این سمت سوق داده ولی تعداد متخصصینی که با این قضیه مخالفن، روز به روز در حال افزایشه و خیلی ها بین بی نظمی و خلاقیت ارتباطی حدس می زنند.

بهتره باهم درمورد نظم حیاتی و نظم هندسی به تعریف ژان پیاژه و از زبان دکتر علی صاحبی نماینده ویلیام گلاسر در ایران و مترجم کتاب پر فروش و جذاب تئوری انتخاب بشنویم:

علم ثابت کرد که افراد بی نظم، خلاق تر و مفیدتر هستن

افراد بی نظم و شلوغ، لزوماً بدردنخور و تنبل نیستن. اونها فقط بی پروا و خود انگیز(بلدن به خودشون انگیزه بدن) هستن و می توان گفت بین بی نظمی و خلاقیت آن ها ارتباطی وجود دارد. در واقع این نوع افراد، قوه ی تخیل بالایی دارن. اریک آبراهامسون و دیوید فریدمن، نویسندگان “یک به هم ریختگی عالی: مزایای پنهان بى نظمى”، توضیح میدن:

” شلوغ کاری لزوماً فقدان نظم نیست. یک میز به هم ریخته، می تونه یک سیستم بسیار موثر و با اولویت و با دسترسی بالا باشه، روی یک میز شلوغ و به هم ریخته، کار مهم و فوری هميشه بالای به هم ریختگی قرار می گیره و چیزهایی که مهم نیستن در پایین و زیر به هم ریختگی قرار می گیرن و خیلی راحت نادیده گرفته میشن. این امر، کاملاً منطقیه.

این یعنی یه میز به هم ریخته، بسته به خود شخص، کارایی رو افزایش می ده. تحقیقات کاتلین وحس از دانشگاه مینه سوتا دانشکده مدیریت کارلسون هم، با این نظر کاملاً  هم رای و موافقه. طبق این مطالعه و تحقیق، یک محیط به هم ریخته و شلوغ باعث افزایش کارایی و خلاقیت می شه و بین بی نظمی و خلاقیت ارتباط موثری وجود داره. توی یک آزمایش تحقیقاتی، کاتلین ۴۸ شرکت کننده رو به دو گروه تقسیم کرد و ازشون خواست تا راههای جدیدی برای استفاده از توپ پینگ پنگ ارائه بدن. نصفشون توی یک اتاق شلوغ و نصف دیگشون تو اتاق مرتب قرار گرفتن. با اینکه تعداد ایده ها یکی بود اما داورا مشخص کردن که ایده های ارائه شده توسط شرکت کننده های حاضر توی اتاق شلوغ، خیلی خلاق تر و ابتکاری تر بود. کاتلین وحس، نتیجه رو اینجوری توضیح داد:

“حضور توی یک اتاق به هم ریخته، باعث چیزی شد که، صنایع و جوامع بیشتر دنبالش هستن؛ خلاقیت. به نظر می رسه محیط های بی نظم، الهام بخش شکستن یکنواختی و چارچوب ها هستن که می تونن بینش تازه ای ایجاد کنن. در مقابل، محیط های منظم،
مردم رو ترغیب می کنن که با رعایت قوانین و در چارچوب کار رو ادامه بدن.”

پس چرا ما اینقدر درگیر منظم بودن، هستیم؟

از سنین نوجوانی، ما آموزش دیدیم (بیشتر به اجبار) که خودمون، اتاقمون رو مرتب کنیم (اگه خودمون مرتب نمیکردیم و مادرمون مرتب میکرد بعدش باید دوساعت دنبال وسیله ی مورد نظرمون میگشتیم و آخرشم خودش میومد برامون پیدا میکرد!!! ). وقتی بزرگ شدیم، جامعه به ما گفت که میز شلوغ، نشونه ی ذهن شلوغه و این باعث شده که یک احساس بد درباره بی نظمی و شلوغ بودن توی ما شکل بگیره و به ارتباط بین بی نظمی و خلاقیت پی نبریم.

انتظار جامعه و برچسب هاش…

جامعه ازمون انتظار داره، توی هر حوزه ای نظم رو رعایت کنیم. به افراد نامنظم، برچسب تنبل و بدبخت زده شده اما دنیای شسته و رفته و منظم که ما براش تلاش می کنیم، توهمی بیش نیست. نظم و انضباط عاملیه که ما باهاش خودمون رو گول می زنیم که ” زندگی، اون به هم ریختگی بدون نظم، بدون ساختار و تصادفی نیست که ما همه در درون خود می دونیم. ” یک لحظه درباره ش فکر کنین. وقتی برای برقرار نظم تلاش می کنیم، اغلب بی نظمی بیشتری ایجاد می کنیم. وقتی برای هر مناسبت و فصلی، لباس و کفش نو می خریم، اینطور به نظر می رسه که ما مطابق نظر جامعه و مد حرکت می کنیم در حالیکه کمد لباس های ما، شلوغ و شلوغ تر می شه.

وقتی میز کار خودمون رو مرتب می کنیم، تا ما رو متهم به داشتن ” ذهن شلوغ ” نکنن، به طرف بی نظمی کشیده می شیم. ما تموم خودکارها، گیره های کاغذ و کاغذ بازی های خودمون رو مرتب می کنیم ولی دو هفته بعد، روز از نو، روزی از نو.

همه ی ما در تلاشیم که همه چیز رو منظم نگه داریم و همیشه هم با شکست مواجه می شیم. مهم نیست که چقدر سعی میکنیم همه چیز رو مرتب و منظم نگه داریم، دوباره همه چیز به حالت قبل برمیگرده. در واقع بی نظمی هیچ ارتباطی با مهارت های سازماندهی کردن شما ندارد؛ این موضوع با تمایلات و توقعات محیط بیرونی، در ارتباطه. فیزیکدان، آدام فرانک این موضوع را اينطور شرح می ده؛

حقیقت تلخ اینه که، کائنات خودش رو در برابر ما که برای حفظ و جایگزینی نظم بجای بی نظمی تلاش های طولانی مدت میکنیم قرار میده چون کائنات، عاشق هرج و مرجه.

این هرج و مرج، این اختلال، این آشفتگی، این تصادفی بودن – برای فیزیکدانان با نام آنتروپی شناخته شده.

قوانین آنتروپی، این اطمینان رو میده که بی نظمی قابل بازگشته

دانشمندا اول قوانین آنتروپی رو در دهه 1800، وقتی که سعی می کردن تا جاییکه امکان داره کارایی اختراع جدیدشون به اسم موتور بخار رو افزایش بدن کشف کردن. اونها یک اصل ابتدایی و البته دلسرد کننده کیهانی رو کشف کردن؛ کائنات همیشه از نظم به بی نظمی، از آنتروپی کم، به آنتروپی بالاتر در حرکتن، این روند در گذشته ادامه داشته و در آینده هم ادامه خواهد داشت.

بنابراین، در حالی که شما تلاش می کنین تا نظم و ترتیب رو توی مکان کوچیکی مثل خونه، که تحت کنترلتونه برقرار کنین، فعالیت های شما، باعث ایجاد هرج و مرج و بی نظمی برای بقیه کائنات میشه. مثلاً زباله هایی که دور میندازین، به زباله دونی می ره و باعث آلودگی می شه. می بینین؟

اشخاص بی نظم ممکنه سرزنش بشن و جامعه به اونها برچسب تنبل بزنه اما اونها واقعا تنبل نیستن، اونها فقط نور رو دیدن و تصمیم گرفتن بجای شنا خلاف جریان آب همراه اون حرکت کنن، اونها، به جای اینکه وقت خودشون رو صرف تمیز کردن و نظم دادن کنن، بیشتر وقت خودشون رو صرف کارهای خیلی مهمتری می کنن.

شاید همه ما باید راه اونها رو دنبال کنیم و مطابق میل کائنات، به بی نظمی، خوش آمد بگیم. همونطور که جیم موریسون[1] یک بار گفت: ” من هر چیزی که راجع به بی نظمی، اختلال و هرج و مرج باشه رو دوست دارم؛ به نظر من، این جاده ای به سوی آزادیست. “

و بالاخره… آزادی!

برخلاف اونچه که جامعه به ما یاد داده، راه رسیدن به خلاقیت آزاد ذهن، بی نظمیه. وقتی شما بی نظمی رو پیاده سازی کنین، به شادی و رضایت بی نظیری میرسین چون زندگی شما، حالا با کائنات هماهنگه، ممکنه نگران این موضوع باشین که اگه بی نظم باشین، توی شغلتون کارآمد و موثر نخواهید بود، ولی این موضوع لزوماً صحیح نیست. بی نظمی، اغلب با نبوغ مرتبطه. خیلی ازافراد مشهور مانند جی کی رولینگ[1]، روالد داهل[2]، آلن تورینگ[3]، و آلبرت انیشتین[4] با وجود اینکه بی نظم بودن، به موفقیت های عظیمی دست پیدا کردن، حتی میتونیم دلایلی بیاریم که به دلیل بی نظمی، این موفقیت ها رو کسب کردن.

البته منظم بودن، اشکالی نداره. ما فقط سعی می کنیم بگیم که نا منظم بودن هم اشکالی نداره. حالت پیشفرض ما، نا منظم بودنه؛ و خیلی هم زیباست.

اگه شما با ديدن بى نظمى اذيت ميشن محل رو ترك كنين و يا اگر متعلق به خودتونه منظمش كنين هيچ اشكالى نيست و اين قرار نيست اثبات كنه كه افراد با نظم و ديسيپلين خلاق نيستن يا چندپتانسيلى ها همه بى نظم يا همه منظم هستن یا ارتباط بین بی نظمی و خلاقیت رو از بین ببره نه… هر شخص يه نسخه ى منحصر به فرده كه بايستى با كشف كردن خودش بهترين حالت رو براى خودش پيدا كنه و كسى كه نظم و ديسيپلين داره ميتونه با نوشتن افكارش و مرتب كردن محيطش حال خودش و افكارش رو خوب كنه و سرو سامون بده.

اینم فراموش نکنیم که خلاق بودن میتونه مثل یه مهارت کسب بشه که یکی از تکنیک های کسب خلاقیت رو توی همین سایت قرار دادیم. امیدوارم سعی کنیم بعد از شناخت خودمون سبک زندگی مختص به خودمون رو پیدا کنیم سبکی که باعث حال خوب درونمون باشه و مورد آزار اطرافیانمون نباشیم.

https://iranmplite.com/chetorikhalaghshim/

[1]Eric Abrahamson

David H. Freedman

Kathleen Vohs

Adam Frank

Jim Morrison

JK Rowling

Roald Dahl

Alan Turing

Albert Einstein

lifehack

عضویت در خبرنامه

با وارد کردن ایمیلت می تونی عضو خبرنامه بشی!

نوشته های مشابه

رفتارشناسی چندپتانسیلی
وبلاگ

رفتارشناسی چندپتانسیلی

چرا انقدر با هم فرق داریم؟ چندپتانسیلی ها چه بعد رفتاری دارن؟ رفتارشناسی چندپتانسیلی ها جواب همه اینارو میده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

عاطفه نوربخش